شرح جاذبه
قلعه Jaunpils در روستایی با همین نام واقع شده است ، در حدود 50 کیلومتری شهر جلگاوا ، 25 کیلومتری دوبله واقع شده است. نقطه عطف محلی یکی از معدود قلعه های قرون وسطایی در لتونی است که تا زمان ما باقی مانده است. این قلعه در سال 1301 به عنوان قلعه ای از دستور لیوونی ساخته شد. قلعه توسط استاد نظم گاتفرید فون روگ تأسیس شد.
ضخامت دیوارهای قلعه تقریباً به 2 متر می رسد ؛ بسیاری معتقدند که بسیاری از افراد در دیوار دیوار کشی شده اند. به طور کلی ، این مکان یک بار شهرت بدی داشت ، به لطف صاحبان قلعه ، خانواده بارون ها von der Reck. افسانه ای درباره نحوه رفتن قلعه به بارون رکا وجود دارد. طبق افسانه ها ، ریک صاحب زمین زمانی زندگی می کرد. او بسیار قوی بود و توسط شیطان تسخیر شده بود. او یک صندلی بسیار سنگین داشت که حمل آن حتی برای دو نفر از خدمتکارانش دشوار بود. بنابراین ، با عصبانیت ، او به راحتی این صندلی را گرفت و با آن مانند عصا راه رفت.
هنگامی که به صاحبان زمین دستور داده شد که سوار اسب شوند ، چقدر قلمرو می توانند دور بزنند ، چقدر زمین خواهند داشت. بارون رکا موفق شد در منطقه وسیعی از سالدوس تا دوبله و از دوبله تا توکومس حرکت کند ، بنابراین Jaunpils درست در وسط قرار داشت.
البته ، این فقط یک افسانه است و در واقع بارون رکه قلعه Jaunpils را به شکلی کاملاً متفاوت به دست آورد. پس از شکست نظم لیوونی ، آخرین استاد آن ، گوتهارد کتلر ، در سال 1561 با پادشاه لهستان بیعت کرد. پادشاه سیگیسموند آگوستوس کتلر را به عنوان رئیس جدید دوکیه کورلند منصوب کرد. با این حال ، همه صاحبان قلعه با این تصمیم موافق نبودند. سپس کتلر با بارون رکه وارد اتحاد نظامی شد. بر اساس این توافقنامه ، کتلر ، به منظور کمک مالک زمین Recke ، قول داد که مناطق خاصی را برای استفاده دائمی به وی منتقل کند. متعاقباً ، دوک ایالت کورلند به وعده خود عمل نکرد ، پس از آن یک مبارزه مسلحانه بین کتلر و رودخانه آغاز شد ، که تقریباً 10 سال به طول انجامید. در نتیجه این رویارویی ، رودخانه موفق شد فقط منطقه Jauntspils را همراه با قلعه بدست آورد. از آن زمان ، خانواده von der Recke (Recke) تا سال 1920 صاحب این املاک بودند.
داستان ها و افسانه های زیادی در ارتباط با خانواده فون در رکه وجود دارد و اکثر آنها ناخوشایند ، ترسناک و شیطانی هستند. به طور کلی ، ماتیاس فون در رکه و خود و فرزندانش توسط نیکوکاری متمایز نشدند. به عنوان مثال ، چنین داستانی وجود دارد: بارون ماتیاس منطقه ای مستطیلی در املاک خود ساخت و آن را با دیوارهای سنگی حصار کشی کرد. او 300 اسیر جنگی سوئدی را که از جنگ آورده بودند ، در آنجا قرار داد. آنها آنجا در هوای آزاد زندگی می کردند و تمام کارهای خانه داری و ساخت و ساز در املاک Jauntspils را انجام می دادند. هنگامی که دیگر نیازی به نیروی اضافی نبود ، بارون ماتیاس همه اسرای جنگی را به داخل انبار برد و با دستان خود آن را به آتش کشید. او در اطراف انبار حرکت کرد ، دستان خود را گرم کرد و در پاسخ به فریادهای مردن گفت: "خوب ، صدای جیغ موش هایم را بشنو!"
یکی دیگر از فرزندان بارون ماتیاس فون در رک یک تلسکوپ ناشناخته تا به حال آورد. او با جاسوسی از کارگران حمام قلعه و ترساندن آنها با فریادهای وحشتناک در غیر منتظره ترین لحظه خود را سرگرم کرد. حتی داستانی درباره نحوه مرگ یک کارگر مزرعه بر اثر سکته قلبی وجود دارد. بارون از او جاسوسی کرد و هنگامی که او برای استراحت دراز کشید ، جیغ کشید تا او بمیرد. این شایعه منتشر شد که شیطان خود را در جریان همه اتفاقات بارون می گوید و نام مستعار "رودخانه شیطان" ثابت شد. اگرچه خود رک با این نام مستعار سرگرم شد.
یک داستان دیگر نیز وجود دارد که پس از آن یونتسپیلز سعی کرد از آن دور شود ، به ویژه در هوای بد. واقعیت این است که برادر کوچکتر بارون به شدت در املاک خسته شده بود ، به ویژه در شرایط بد آب و هوا ، زمانی که هیچ کاری برای انجام دادن وجود نداشت ، به همین دلیل او بیشتر بطری را می بوسید.سپس بارون خود دستور داد شیطانی را بر روی پنجره خود بسازند ، که در هنگام باران با صدای وحشتناکی زوزه کشید و به او اجازه نداد با یک بطری "آرام" شود. شایعات حاکی از آن است که برادر کوچکتر مشروب را ترک کرده است. این ویژگی تا زمان ما باقی مانده است ، اما در آخرین جنگ ، مکانیسم آسیب دید ، به لطف آن او چنین فریاد وحشتناکی صادر کرد. علاوه بر این ، راز مکانیسم حتی امروز نیز فاش نمی شود.
امروزه زندگی عمومی در قلعه یونتسپیلز جریان دارد. انواع تعطیلات ، رویدادها ، اجراهای تئاتر اغلب در اینجا برگزار می شود. قلعه ای که از سه طرف با آب احاطه شده است و محیط اطراف آن مکانی زیبا و جذاب برای گردشگران است.
